ني ني ماماني و بابايي

صبر

امروز 16 اسفند بابايي رفته ماموريت من و تو خونه موندم  . اي خدا ازت ميخوام كه بهم صبر بدي و هر اتفاقي افتاده فراموش كنم  اما سقط قبلي بد جوري غذابم ميده همش خودمو سرزنش ميكنم و همش گريه گريه اما تا كي ......... ضمنا در اين وب هم مطالبي براي مادراني كه ميخوان تازه نيني دار بشن هم ميذارم.
16 اسفند 1391

اولين كادو

سلام ني ني ماماني جون  الان از خونه زن عمو شيوا جون ميايم رفته بود مشهد.  من و بابايي هم رفته بوديم استقبالش . اين چند مدت نتونستم برات حتي يه جوراب بخرم اما قسمتت اين بود كه اولين كادوت از مشهد بياد  زن عموت برات يه بلوز شلوار ناز و كوچولو گرفته خيلي قشنگه انشاا.. قسمت خودش شه من براش كلي لباس بچگونه بخرم عكس اولين لباستو ميذارم تا بعدا خودت ببيني .   متنظرتم تا تو رو، تو همين لباس ببينم   ...
18 دی 1391

هفته 18 بارداري

سه شنبه وقت دكترم بود با بابايي رفتم مطب به دكي گفتم يكسري آزمايشات سلامت جنين هست ميخوام اونو برام بنويسي .اما دكي گفت اكثرا اين آزمايشات رو براي زوجهايي كه فاميل هستن و يا ناهنجاري تو تو خانوادشون دارن مينويسيم براي شما لازم نيست. منم زياد تاكيد نكردم فقط سونو معمولي نوشت تا وقت سونو ي من برسه يه ساعت منتظر مونديم تا اينكه رفتم تو همين كه رو تخت دراز كشيدم قلبم شديدا ميزد و دل تو دل نداشتم همش استرس داشتم ،تا اينكه دكي سونو كرد واي ديدم داري اون تو تكون ميخوري اولش يه جوري شدم اما بعدش دلم آروم گرفت كه تو دلمي و داري تكون ميخوري  همه چي نرمال بود اما باز پايين بودي و دكي گفت نسبت به ماه قبل بهتره . همين كه پرسيدم جنسيت جنين چ...
15 دی 1391

سونوگرافي تو پايان ماه چهارم

عزيز گلم اينم مشخصاتت تو هفته 18 بارداريه سونوگرافي حاملگي حاملگي با يك جنين زنده و متحرك و با ضربات قلبي منظم نمايان است. FHR= 141BMP قرار فعلا طولي و سر در وضعيت بريچ است.رشد سونوگرافيك با معيارهاي FL=24 , Hc= 131 , BPD= 35 در حدود 5/16 – 17W ميباشد.جفت خلفي بوده حاشيه تحتاني آن تا مجاورت INT.OS برابر با 9mm اندازه گيري شد..( low lying) و ميزان مايع آمنيوتيك نرمال است. ماماني فدات شه رفته رفته بزرگتر ميشي و ماهها داره تموم ميشه تا 5 ماهه ديگه مياي پيشم و بغلت ميكنم
15 دی 1391

پايان هفته 17

سلام عزيز دلم  فردا آخرين روز از پايان هفته 17هست .از چهارشنبه تا به امروز كه جمعه است خونه ننه بودم .  چند وقت پيش هوس خوردن گوشت گنجشك كرده بودم كه هر كاري كرديم نتونستيم پيدا كنيم .اما ديروز دايي محبوبت چند تا آورد واي خيلي خوشمزه و خوش طمع بود برا من كه حرف نداشت هنوزم طعمش تو دهنمه .خيلي چسبيد. ني ني جانم حتما تو هم از خوردنش لذت بردي. امروز بابايي بعد ناهار اومد دنبالم و بهم گفت كه ديگه زياد اينجا نمونم و اين چند روز خيلي تنهايي كشيدم . بابايي خيلي دلتنگ من و تو بود . الان باهم خونه خودمونيم . مثل هميشه اون با كتابا مشغوله منم وبلاگمو آپ ميكنم . پنج شنبه دوباره ميرم دكتر آخه ديگه دارم وارد ماه پنجم ميشم عزيز ...
10 دی 1391

هفته 8 تا 12

حالا نام من((جنين)) است.  وزنم 15 گرم و قدم 6 سانتی متر است.  دست ها و انگشتانم دارند شکل می گيرند و اندام های داخلی ام مثل کبد، کليه ها و ريه ها يم مشخص شده اند . و قلبم به طپش درآمده است. ...
10 دی 1391

هفته 13

امروز شكر خدا هفته 12 رو تموم كردم و وارد هفته 13 شدم. با اينكه هنوز حالت تهوع دارم .اين هفته به احتمال زياد براي سونوي ان تي ميرم دكتر ،اما نميدونم جنسيت نينيم مشخص ميشه يا نه. برا من مهم اينه كه صحيح و سالم باشه.   ...
10 دی 1391

تشكيل پرونده تو بهداشت

شنبه رفته بودم مدرسه ،اون روز هم همش ميخواستم اجازه بگيرم و برم بهداشت براي تشكيل پرونده ، از خوش شانسي يكي از همكارا اومد و گفت كلاستو ميخوام منم خيلي خوشحال شدمو گفتم اين دو ساعت كلي كار ميتونم انجام بدم بعد به مهداد زنگ زدم و با هم رفتيم بهداشت . به خانم رابط گفتم كه براي تشكيل پرونده اومدم ،اونم گفت خيلي دير اومدي اين چند مدت كجا بودي چرا قبل بارداري نيومدي تا يكسري آزمايشات رو انجام بدي ،خلاصه يه جورايي گفتم كه نميتونستم و اين حرفا . بعد برام يكسري آزمايش نوشت و گفتن بايد فردا قبل ساعت 9 بايد بياي . مسئول آزمايشگاه هم يه پودري به نام دكستروز منو هيدرات داد تايه ساعت قبل اومدن تو آب حل كنم و بخورم . من فردا باز يه نيم ساعتي از م...
10 دی 1391

سرماخوردگي

واي خدا به هيچ كسي روز بد نده . چند روزه كه شديدا سرما خوردم و اصلا حال خوشي ندارم . چهارشنبه بعد مدرسه با بابايي جانت رفتيم دكتر عمومي گفت شديدا سرما خوردي و خوب بايد استراحت كني . برام سرم و چند تا ويتامين و با اموكسي سيلين نوشت  اين چند روز همش سوپ مرغ و شير گرم و چاي و ليمو شيرين ميخورم اما هنوز بهتر نشدم ديروز و امروز هم نتونستم برم مدرسه از بد شانسي مهداد جانم هم سرما خورده . خدا كنه براي ني ني جان عزيزم اتفاقي نيوفته. امروز ني نيم 10 هفته و يه روزشه.   ...
10 دی 1391